و خداوند فرموده: «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ » این تعبیر باعثِ ابطال سنتِ جاهلیت میان عرب شد مبنی بر اینکه زنها نمیتوانستند ارث ببرند. و از طرفِ دیگر «ال» در الذکر و الأنثیین بیان جنس میکند یعنی جنسِ مرد و جنسِ زن و در عبارت یعنی: جنسِ مرد سهمی برابر دو زن دارد. نکته اینجاست که این حکم وقتی جاری است که ورثه مرکب از مرد و زن باشند.
کلاله مصدر است و مردن مردی است که پدر و فرزندی نداشته باشد که از او ارث ببرند.[2] و همه فرهنگها و قاموسهای لغت بالاتفاق به کسی گویند که پدر و فرزند نداشته باشد که بتوانند از او ارث ببرند.
1 ـ از آیاتِ «اûبَآؤُکُمْ وَ أَبناؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعًا » و از ضمیمه کردن این آیه با آیه «و اولوا الارحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله (سوره احزاب آیه 6) فهمیده میشود که همیشه آنکه در نَسَب نزدیکتر است دورتر از خود را مانع میشود و این آغازِ مبحثِ «حجب» میباشد که بعد خواهد آمد ولی آنچه که قابل ذکر است آن قاعده کلی در این باب است و آن «الأقرب یمنع الأبعد» میباشد. پس توضیح اینکه؛ نزدیکترین نزدیکانِ میت، پدر و مادر و پسر و دختر او (میت) میباشند. زیرا واسطهای بین آنها و بین میت وجود ندارد و پسر و دختر مانع ارث بردن فرزندانِ خود (اولادِ میت مانع ارث بردنِ اولادِ اولاد میشود) میشوند. زیرا اینان هستند که واسطه نَسَب اولاد خود با پدر و مادرِ خود میباشند، هر وقت هم که واسطه از بین رفت اولاد جای واسطه قرار میگیرد و در احکام ارث اگر واسطه نباشد اولادِ اولاد حکمِ اولاد را پیدا میکند.
á سهم شوهر نصف ( ) است (ولی اگر زن ـ که میت است ـ اولاد داشته باشد سهمِ شوهر به یک چهارم ( ) تبدیل میشود).
á سهم زن است (ولی اگر شوهر ـ که میت است ـ اولاد داشته باشد سهم زن به یک هشتم ( ) تبدیل میشود).
á سهم مادر است (ولی اگر میت فرزند یا برادر داشته باشد، سهـمِ مادر به یک ششـــم ( ) تبدیل میشود).
á سهم پدر طبق آیاتِ قرآن مسکوت است یعنی به طور مطلق پدر سهم میبرد.
پس معلوم میشود که گروه اول در موقعی که سهام بیش از اصلِ مال باشد از سهم مُعَیَّنشان چیزی کسر میشود و این نقصان بر گروهِ دوم تحمیل میگردد و اغلبِ موارد نقصان متحمِّلِ دختر است و خواهرها طبق روایات ائمه اطهار (ع).
و اما آخرین آیه شریفه سوره مبارکه نساء ـ یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلَالَڑِ إِنِ امْرُؤٌا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُهَآ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَ إِنْ کَانُواô إِخْوَڑً رِجَالًا وَ نِسَاءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللهُ ِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ . (آیه 176)
ترجمه آیه: ای پیغمبر از تو درباره کلاله (یعنی برادر و خواهر پدری یا پدری و مادری) فتویû خواهند بگو خدا چنین فتویû میدهد که هرگاه کسی بمیرد فرزند نداشته و او را خواهری باشد وی را نصف ترکه است و او نیز از خواهر ارث برد اگر خواهر را فرزند نباشد و اگر میت را دو خواهر باشد آنها را دو ثلث ترکه است و اگر میت را چندین برادر و خواهر است در این صورت ذکور دو برابر إناث ارث برند. خدا احکام خود را (برای هدایت شما) بیان کند که مبادا گمراه شوید و خدا به همه مصالح خلق داناست.
توضیح مهم: در آیه 12 سوره نساء که از کلاله و سهام آن بحث شد منظور کلاله أُمّی یعنی مادری بود و اما منظور از کلاله در این آیه ـ آیه 176 سوره نساء ـ کلاله ابوینی و أبی بوده و به بحث و بررسی درباره فرائض و سهام ایشان میپردازد. در تأیید مطلبِ ما که گفتیم کلاله در کُتُب لغتِ عرب به معنی «کسی که پدر و فرزندی ندارد که ارث ببرد از او» علامه طبرسی در مجمعالبیان جمله «لیس لَهُ وَلَدٌ» را به معنی اینکه مِیِّت (نه فرزند و نه پدر) فرزند و پدر نداشته باشد، آورده است و علمای تفسیر قرآن در این موضوع اجماع دارند.
جمله «وَلَهُô أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَآ إِنْ لَّمْ یَکُنْ لَّهَا وَلَدٌ » سهم خواهر را از برادر و سهم برادر را از خواهر بیان میکند و از همین جمله سهم خواهر از خواهر و نیز سهم برادر از برادر معلوم میشود. زیرا اگر دو قسم اخیر (خواهر از خواهر و برادر از برادر) فریضه دیگری داشتند حتماً ذکر میشد و علاوه بر این جمله «و هو یَرِثُها» به این معنی است که بگوییم: اگر قضیه برعکس شد یعنی برادر به جای خواهر بود همه (ماترک) ترکه را میبرد و علاوه جمله «فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَإِنْ کَانُواô إِخْوَڑً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ » که سهم دو خواهر و خواهران و برادران را ذکر میکند، میت را مقید نکرده که زن یا مرد باشد و بنابراین، مرد و زن بودن میت دخالتی در سهام ندارد. پس با این توضیح، سهمِ خواهر از خواهر عیناً همان سهم خواهر از برادر و همچنین سهم برادر از برادر، عیناً همان سهم برادر از خواهر است.
سهامی که آیه به آن تصریح دارد عبارتند از؛ سهم یک خواهر و یک برادر، سهم دو خواهر، و اخوه مختلط از زن و مرد است. اما سهامی که از این آیه معلوم میشود: دو برادر همه مال را میبرند و بالسویه تقسیم میکنند زیرا یک برادر همه مالِ ترکه را میبرد.
نکته قابل توجه این است که: سهامی که در این آیه ذکر شده مختص به مواردی است که کلاله ابی تنها یا کلاله ابوینی تنها باشند ولی اگر اجتماع کردند مثلاً خواهر ابوینی با خواهر ابی با هم بودند، خواهر ابی ارث نمیبرد ـ طبق قاعدهای که میدانیم یعنی وقتی بین وُرّاث هم وارث ابوینی بود و هم وارث أبی، وارثِ ابی (پدری) ارث نمیبرد و محروم از ارث بردن است.
ááá
کتاب المیراث
1ـ پدر، مادر، اولاد (اعم از دختر و پسر) و اگر اولاد نباشد اولادِ اولاد و هرچه پائینتر برود جای آنان
مینشیند.
1 ـ نسب 2 ـ برادر، خواهر، جدّ، جدّه (اگر جد و جدّه نباشند بالاتر میروند و اگر برادر و خواهر نرود پائین میرود
یعنی فرزندان برادر و خواهر را شامل میشود و الی آخر).
3 ـ عمه، عمو، خاله، دایی و اولاد آنها (به طور مطلق؛ خواه ابوینی یا أبی یا أمّی باشند).
(اسباب) 2ـ سبب 1ـ الزوجیڑ (زن و شوهری).
موجبات 2ـ ولاء الإعتاق (آزاد کردن عبد توسط مولیû).
ارث 3 ـ ضامن الجریرڑ (ضامن جریره شخصی است که به شرط ارث بردن از شخصی به عهدهاش بگیرد که
در وقت لزوم کمک به او دهد و دشمنش را دفع نماید، و دیهای که بر ذمهاش واجب شده ادا نماید و به
عبارتِ سادهتر اگر دو نفر با هم عقدی بخوانند به این شرط که هر یک جنایت و جرم دیگری را متحمل
شود مشروط به اینکه هیچ یک وارثِ نسبی و سببی نداشته باشند هر یک ضامن جریره دیگری محسوب
میشوند و در صورتِ فوتِ یکی، دیگری وارثِ او محسوب میشود.
4 ـ ولاء الإمامڑ (اگر کسی بمیرد و وارث نسبی و سببی نداشته باشد، وارثِ اموالِ او امام (ع) است.
نکته 1: با وجود مرتبه اول از نسب، مرتبه دوم و سوم ارث نمیبرند و همچنین است با وجود مرتبه دوم، مرتبه سوم ارث نمیبرد.
نکته 2: سببِ اول که زن و شوهری باشد با وجود تمام مراتب نسب ارث میبرد، به خلاف سایر اسباب که با وجود نسب ارث نمیبرند.
نکته 3: سببِ اول بر دوم (زوجیت بر ولاءالإعتاق مقدم است) و سبب دوم بر سوم و سبب سوم بر چهارم مقدم است.
1ـ کفر: کافر از مسلمان ارث نمیبرد ولی مسلمان از کافر ارث میبرد.
2 ـ قتل:اگر از روی عمد و ظلم باشد مانع از ارث میشود به اجماعِ تمام فقهاء ولی اگر قتل خطای شبه عمد
باشد، قاتل فقط از دیه ارث نمیبرد.
3 ـ رقیت (بنده شدن): هم وارث میت ـ اگر بنده باشند ـ و هم مورِّث (میت بنده باشد) هیچ کدام ارث میبرند.
4 ـ لِعان: اگر پدری انکار کند که فلانی فرزندش است و عملِ لعان را انجام دهد، فرزند از او ارث میبرد ولی
او از فرزند ارث نمیبرد.
موانع ارث 5 ـ حمل: جنین که در شکم مادر است ارث میبرد به شرط اینکه زنده به دنیا بیاید، اگر مردن به دنیا بیاید ارث
نمیبرد، و اگر بعد از به دنیا آمدن بمیرد ارث میبرد و سهمش به وارثش میرسد.
6 ـ غیبتِ مُورِّث:اگر کسی که غیبت کرده، جا و مکانش معلوم نباشد اموالِ او تا زمانی لازم است نگهداری
شود که احتمال زنده ماندن او تا آن زمان برود. مثلاً اگر شخص غایب در سن 50 سالگی به مدت 50 سال
غیبت کرد امید زنده ماندنش نیست و حکم میت را پیدا میکند و اموالش بین ورثه تقسیم میشود.
مسائل مربوط به ارث به اعتباری به دو قسم تقسیم میشوند:
قسم اول: حصههایی است که در قرآن کریم مخصوصاً ذکر شده که به این نوع از سهام «مافرضالله» یا «فریضڑ» یا «تسمیڑ» یا «نصّ» گویند. و اینها 6 سهم است که در مورد 15 طایفه و گروه گفته شده است؛
(سهمِ ) 1ـ در سه جا درباره چهار طایفه ذکر شده است:
الف : دختر تنها: «وَ إِنْ کَانَتْ وَاحِدَڑً فَلَهَا النِّصْفُ »ـ 11 نساء ـ یعنی اگر اولاد یک دختر تنها باشد نصفِ ترکه مالِ اوست.
ب ـ زوج: «وَ لَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِن لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ » ـ 12 نساء ـ یعنی اگر زن های شما اولاد نداشته باشند( ) نصفِ ترکه آنها مال شماست.
ج ـ یک خواهر ابوینی یا یک خواهر أبی (پدری): «إِنِ امْرُؤٌا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُô أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ» ـ 176 نساء ـ یعنی اگر شخصی وفات کند اولاد از او باقی نماند، یک خواهر داشته باشد نصف ترکه او مالِ همان خواهر است.
(سهمِ ) 2 ـ در دو جا ذکر شده است:
الف ـ زوج: «فَإِنْ کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ » ـ 12 نساء ـ یعنی اگر زنهایتان اولاد داشته باشند، ربع ( ) ترکه آنها مال شماست.
ب ـ زوجه: «وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُن لَکُمْ وَلَدٌ» ـ 12 نساء ـ یعنی اگر شما اولاد نداشته باشید( )ترکه شما مال زوجههاست.
(سهمِ ) 3 ـ در یک جا ذکر شده و درباره زوجه میباشد: «فَإِنْ کَانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ » ـ 12 نساء ـ یعنی اگر اولاد داشته باشید ( ) هشت یکِ ترکه مال زوجههاست.
(سهمِ ) 4 ـ در دو جا ذکر شده است:
الف : درباره دختر که بیش از دو نفر باشد (فوق اثنتین): «فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ » ـ 11 نساء ـ یعنی اگر دخترهای میِّت زیادتر از دو نفر باشد، دو ثلث ( ) ترکه مالِ آنهاست.
نکته: به واسطه اخبار و روایات و اجماع علمای فقه دو دختر هم همین حکم را دارد.
ب ـ خواهرهای ابوینی یا أبی (پدری): «فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ » ـ 176 نساء ـ یعنی اگر خواهرها دو نفر باشند، دو ثلث( ) ترکه مالِ آنهاست. (بیشتر از دو خواهر هم همین حکم را دارد)
(سهم ) 5 ـ در دو جا ذکر شده:
الف ـ مادر: «فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فِلاُمِّهِ الثُّلُثُ» ـ 11نساءـ یعنی اگر شخصی اولاد نداشته باشد، و وارثش پدر و مادر باشد ثلث( )ترکه مالِ مادر است.
ب ـ برادر و خواهر أمی (مادری): «فَإِنْ کَانُوآ أَکْثَرَ مِنْ ذûلِکَ فَهُمْ شُرَکَآءُ فِی الثُّلُثِ» ـ 12 نساء ـ یعنی اگر برادر و خواهر أمی (مادری) از یک نفر زیادتر باشند آنها در
( ) مالِ میت شریکاند.
(سهم ) 6 ـ در سه جا ذکر شده است:
الف ـ پدر و مادر: «وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ » ـ 11 نساء ـ یعنی برای هر
یک از پدر و مادر ( ) یک ششم ترکه.
ب ـ درباره مادر (در صورتِ وجود حاجب): «فَإِنْ کَانَ لَهُ إِخْوَڑٌ فَلِاُمِّهِ السُّدُسُ» ـ 11 نساء ـ یعنی اگر برای او خواهر و برادر باشد، مادرش (السّدس) ارث میبرد.
ج ـ برادر و خواهر أمی (مادری): «وَ لَهُô أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ» ـ 11 نساء ـ یعنی اگر وارثِ شخص، برادرِ مادری یا خواهرِ مادری باشد برای هر یک از آنها یک ششم ( ) است.
قسم دوم: سهامی است که به واسطه آیات دیگر و اجماع و اخبار و روایات بیان شده است. مثلِ سهامِ عمو، دایی، عمه و خاله که با توجه به آیه «أوْلوُا الأرحامِ بعضتهُم أوْلیû بِبَعضٍ» ـ 75 أنفال ـ که به این قسم «ما ثَبَتَ بالْقَرابَڑِ» گفته میشود.
اصطلاحاتی چون فرض یا فریضه و ردّ داریم که وارث گاهی علاوه بر فریضهاش مقداری به عنوان «ردّ» ارث میبرد. مثلاً اگر شخصی وفات کند تنها یک دختر از او بماند نصفِ ترکه را به موجب «ما فَرَضَ الله» میبرد و نصفِ دیگر را هم به واسطه قرابت میبرد. و آنچه را به عنوان «ما فَرَضَ الله» ارث برده «فریضه» گویند و آنچه را به عنوان «ماûثَبَتَ بالقَرابَڑ» ارث برده، «ردّ» گویند.
این تقسیمِ سهام، وَرثه را به چند نوع تقسیم میکند:
1 ـ آنکه تنها به فرض ارث میبرد.
2 ـ آنکه تنها به قرابت ارث میبرد.
3 ـ آنکه هم به قرابت و هم به فرض ارث میبرد.
4 ـ آنکه گاهی به قرابت و گاهی به فرض ارث میبرد.
ááá
حاجب: حاجب یعنی کسی که مشمول قاعده کلی فقهی میشود و آن قاعده عبارتند از: «الأقرب یمنع الأبعد».
به معنی عام: توضیح اینکه با وجود مرتبه اول هیچ یک از افراد مرتبه دوم ارث نمیبرند. زیرا افراد مرتبه اول مانع از ارث بردنِ افرادِ مرتبه دوم میشوند، مثلاً پدر و مادر و اولاد که در ردیف مرتبه اول هستند. مانع (حاجبِ) ارث بردنِ برادران و خواهران و اجداد میشوند که در ردیف مرتبه دوم هستند و همچنین است با وجود برادران و خواهران و اجداد (مرتبه دوم)، افرادِ مرتبه سوم یعنی عمه و خاله و عمو و دایی ارث نمیبرند. به عبارتی مرتبه دوم مانعِ مرتبه سوم میشوند در ارث .
توضیح: سپس أعمام و أخوال از اولاد خویش مانع میشوند و سپس اولاد صلبی و بدون واسطه اعمام و أخوال از فرزندانِ خود که نوههای اعمام و أخوال میباشند نیز حاجب میباشند و به همین ترتیب است نوهها از نبیرهها و نبیرهها از نتیجهها مانع هستند.
و همچنین است اولاد صلبی مِیِّت و نیز برادران و خواهرانش از فرزندان خود مانع میگردند یعنی تا فرزند میِّت حیات دارد به نوه و نبیره او نمیرسد و نیز تا برادر و خواهرش زنده میباشند به برادرزاده و خواهرزاده ارث نمیدهند.
سپس قریب و منسوبِ به میت از معتق و معتق از ضامن جریره و ضامن جریره از امام (ع) حاجب میشوند. و نیز کسی که به واسطه ابوین (پدر و مادر) به میت منتسب میشود از شخصی که انتسابش به میت تنها از طرفِ أبی (پدر) است حاجب میشود مشروط بر اینکه هر دو در یک درجه باشند. (وقتی وارثِ ابوینی هست، ارث به وارثِ پدریتنها نمیرسد).
دیگر توضیح اینکه: قریب و نزدیک و منتسب به میت به طور مطلق و از هر طبقه و مرتبهای که باشد از مراتبِ سهگانه از وارثِ سببی که منظور معتق باشد مانع و حاجب شده و معتق و کسانی که قائممقام او هستند یعنی وارثین وی از ضامن جریره و ضامن جریره از امام (ع) حاجب میشوند (وارثِ نسبی حاجب و مانع است برای وارثِ سببی).
á یک تخصیص بر قاعده کلی فقهی (الأقرب یمنع الأبعد) و (ابوینی مقدم است بر أبی):
گفتیم وارثینِ ابوینی حاجب میشوند وارثین أبی را به شرط آنکه در یک درجه و مرتبه باشند به لحاظ قرابت به میت. و این یک قاعده کلی است اما با یک استثنا و آن اینکه: پسرعموی ابوینی استثنا است و او بر عموی پدری مقدم است و مانع و حاجبِ عموی پدری میشود اگرچه عمو از او أقرب است نسبت به میت (این مسأله مورد اتفاق و اجماع همه علمای فقه است) و در اجرای این حکم هیچ تغییری حاصل نمیشود هرچند تعداد عمو و پسرعمو برابر باشد یا یکی کم و دیگری زیاد و یا بالعکس باشد.
á یک قاعده مهم فقهی:
مذکر و مؤنث در اصلِ ارث و مرتبه و حاجب بودن اجمالاً مشترکاند.
نکات مهم: á نصیبِ اعلای شوهر( ) ، نصیب اعلای زن ( )، نصیب اعلای مادر
( ) ، نصیب پایین (أدنیû) پدر ( )، نصیب پایین (أدنیû) مادر ( ) .
á اگر وارث از ناحیه أمی (مادری) باشد تقسیم ارث بالسویه است.
á اگر وارث از ناحیه أبی (پدری) باشد تقسیم ارث للذکر الضِّعْفْ میباشد (یعنی: لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ).
به معنی خاص: به افرادی که مانع از نصیبِ اعلای مادر ( ) میشود «حاجب» گویند.
مواضعِ حجب: فرزند اعم از ذکور یا إناث و اخوڑ (برادر و خواهر متوفا) از جمله وراثی هستند که یا مانع ارث بردن دیگران میشوند یا سهم ارث اعلای آنها را به أدنیû (نصیب پایین) کاهش میدهند؛
1 ـ فرزند: فرزند (چه مذکر و چه مؤنث) حاجب و مانع میشود در دو مورد:
الف: وقتی که فرزندِ میت با یکی از زوجین از ورثه محسوب شود.
ب : وقتی که فرزند میت با پدر و مادر متوفا یا یکی از این دو اجتماع کند.
توضیح الف:[6] اگر از میت تنها فرزند مانده باشد، همه ترکه به او میرسد اعم از اینکه میت مرد باشد یا زن، فرزند دختر باشد یا پسر.
ادامه توضیح الف: 1ـ نصیب اعلای شوهر ( ) در صورتی به ادنیû ( ) تبدیل میشود که
وارث (فرزند + شوهر) باشد شوهر مال.
فرزند الباقی ماترک.
2 ـ نصیب اعلای زن ( ) در صورتی به ادنیû ( ) تبدیل میشود که وارث (فرزند + زن) باشد زن مال.
فرزند الباقی ترکه.
پس دیدیم در این دو مورد فرزند حاجب و مانع گردید پدر و مادرش را از (نصیب اعلای) ارث.
ادامه مواضع حجب:
2 ـ اخوڑ (برادران و خواهران میت میباشند) : برادر و خواهر متوفا حاجب و مانع مادر شده و نصیب او را از( ) أعلیû به ( ) أدنیû کاهش میدهند.
1 ـ وجود پدرِ میّت.
با پنج شرط «إخوڑ» 2 ـ إخوڑ دو مرد باشند یا بیشتر، یا چهار زن یا یک مرد و دو زن.
حاجب مادر میشوند 3 ـ اخوڑ أبوینی یا أبی باشند.
4 ـ انتفاء موانع الإرث عنهم {(و هذه الموانع: القتل، الکفر، الرق (رقیت = بنده بودن)}.[7]
5 ـ حمل نباشد (زنده به دنیا آمده باشد).
نکات مهم:
1 ـ با رعایت شرط سوم، کلاله و اخوه مادری حاجب نمیباشند.
2 ـ با رعایت شرط پنجم میتوان نتیجه گرفت حمل هرگز حاجب نبوده هر چند که متمم عدد معتبر در حجب باشد.
3 ـ برخی از فقها مسلمان بودن اخوه را جزو شروط حجب در این مورد قرار دادهاند. البته اینکه بقیه علمای فقه آن را جزو شروط نیاوردهاند به دلیل قاعده «مقدمه واجب واجب است» میباشد (یعنی شرط اولیه اخوه، مسلمان بودن ایشان است).
نکته قابل توجه: برخی برای حجبِ اخوه شرط ششم هم قائل شدهاند و آن، زنده بودن اخوڑ به هنگام فوت مورِّث است.
ááá
«فی بیان السهام المقدرڑ و بیان اهلها»
السهام المقدرڑ: به سهامی که خداوند در قرآن کریم بر ما مقدر فرموده، گویند و نام دیگر آنها فرائض (جمع فریضه) است. و آن عبارتند از:
ربع و نصف ربع و ضِعف ربع ثلث و نصف ثلث و ضعف ثلث
اول: نصف ( ):
1 ـ (11 نساء) إِنْ کَانَتْ وَاحِدَڑً فَلَهَا النِّصْفُ . البنت الواحدڑ.
2 ـ (12 نساء) و لکم نصف ماترک ازواجکم. الزوج مع عدم الولد و إنْ نَزَل. (یعنی هرچند فرزند نازل و غیرصلبی باشد. مثلاً نوه یا نبیره باشد).
3 ـ (176 نساء) وَ لَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ. الأخت للأبوین إذا لم یکن ذکر.
4 ـ (176 نساء) وَ لَهُô أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ. الأخت للأب إذا لم یکن ذکر.
دوم: نصف نصف ( ):
1 ـ (12 نساء) فلکم الرّبع ممّا ترکن. الزوج معالولد للزوجڑ و إن نزل. هرچند فرزند نازل و غیرصلبی باشد. مثلاً نوه یا نبیره باشد.
2 ـ (12 نساء) و لهُنَّ الرّبع ممّا ترکتم. الزوجڑ مع عدم الولد.
سوم: نصف ربع ( ):
1 ـ (12 نساء) فلهنَّ الثمن ممّا ترکتم. الزوجڑ و إنْ تعددت (یعنی: هرچند زوجڑ متعدد باشد). مع الولد و إنْ نَزَل. (یعنی: هرچند فرزند نازل و غیرصلبی باشد مثل نوه و نبیره)
چهارم: الثلثان ( ):
1 ـ (11 نساء) فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ. البنتان فصاعداً (دو دختر یا بیشتر).
2 ـ (176 نساء) فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ. الأختان فصاعداً للأبوین (دو خواهر ابوینی یا بیشتر).
3 ـ (176 نساء) فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ. الأختان للأب (دو خواهر أبی).
پنجم: الثلث ( ):
1 ـ (12 نساء) فَإِنْ کَانُوآ أَکْثَرَ مِنْ ذûلِکَ فَهُمْ شُرَکَآءُ فِی الثُّلُثِ. الأخوان و الأختان أو الأخ و الأخت فصاعداً مِن جهڑ الأمّ. (فرزندان مادری).
2 ـ (11 نساء) فِلاُمِّهِ الثُّلُثُ. الأم مع عدم مَنْ یَحجُبَها. (یعنی: مع عدم ولد و اخوڑ لأنَّهُما الحاجِبین للأمّ).[8]
ششم: سدس ( ):
1 ـ (11 نساء) و إنْ کانَ لَهُ إخَوڑٌ فلأمِّهِ السُّدُسُ. الأم مع الولد و مع الحاجب مِنَ الإخوڑ.
2ـ (12 نساء) وَ لَهُô أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ. الواحد من کلالڑ الأم.
3 ـ (11 نساء) وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ. الأب مع الولد.
2 ـ وُرّاث تقدم و تأخر دارند به لحاظ سهمی که میبرند و یا موقعیتی که از نظر نَسَب با میت دارند، بدین معنی که: